نوروفیدبک یا نوروتراپی روشی است که در آن به کمک ابزار نوار مغزی و به وسیله حِسگرهایی که روی پوستسر تعبیه میشود و به آمپلیفایر و رایانه متصل است، امواج مغزی ثبت میشود
در مورد اثربخشی نوروفیدبک در درمان اختلالهای روانپزشکی و بهخصوص اختلال بیشفعالی- نقص توجه (ADHD)- در چند سال اخیر گاه و بیگاه مطالبی در جراید، فضای مجازی و سایر رسانههای کشور منتشر شده و نظر برخی از هموطنان بهخصوص آنهایی که دچار مشکلات روانپزشکی هستند یا در خانواده خود فرد مبتلایی دارند را به خود جلب کرده است.
بهعنوان روانپزشک گاهی با این پرسش مراجعان روبرو میشویم که مثلا آیا میتوانم فرزندم که دچار بیشفعالی است را به روش نوروفیدبک درمان کنم و دیگر دارویی به او ندهم؟ یا آیا این روش میتواند قدرت یادگیری فرزندم که دچار اختلال یادگیری است را زیاد کند؟ سوالاتی از این دست اغلب به دنبال مشاهده تبلیغ این روش، در ذهن افراد درگیر با موضوع که به دنبال راهحلی برای رفع مشکلات فردی و خانوادگی خود هستند، شکل میگیرد.
ابتدا ببینیم نوروفیدبک چیست؟ نوروفیدبک یا نوروتراپی روشی است که در آن به کمک ابزار نوار مغزی و به وسیله حِسگرهایی که روی پوستسر تعبیه میشود و به آمپلیفایر و رایانه متصل است، امواج مغزی ثبت میشود و طی فرایندی با هدایت رایانه، بازخوردهای تصویری (به شکل بازی ویدئویی) و شنیداری به فرد داده میشود. این بازخوردها در واقع نمایانگر فعالیت مغز فرد است و او میتواند با تغییر فعالیت مغزی خود به بازی ادامه دهد. فرد به کمک این بازخوردها و طی فرایند شرطیشدن، بهتدریج یاد میگیرد چگونه الگوی امواج و فعالیت مغزی خود را تنظیم کند. نوروفیدبک در واقع نوع خاصی از روش بیوفیدبک است که از سالها پیش تاکنون عمدتا برای آرامسازی در افراد مضطرب به کار میرفته است.
تردیدی نیست که نوروفیدبک جایگاه روبهرشدی در پژوهشها یافته و اثربخشی آن در برخی اختلالات مانند اختلال بیشفعالی- نقص توجه (ADHD)، اوتیسم، صرع، اختلال یادگیری، اختلالهای افسردگی و اضطرابی و صدمه مغزی بررسی شده است. با این حال پرسشهای بیجواب زیادی باقی است که نیازمند پژوهش است به طور مثال، برای اجرای نوروفیدبک در درمان هر یک از اختلالها از کدام پروتکل اختصاصی باید استفاده کرد؟ چند جلسه نوروفیدبک باید اجرا شود؟ اثر درمان چه مدتی باقی میماند؟ کدام مکانیسم دقیق مغزی دخیل است؟ و پرسشهای بسیار دیگر. ولی مهمتر از همه این پرسشها در کار بالینی پزشکی، این است که آیا نوروفیدبک در هریک از اختلالهای نامبرده موثر است؟ و اگر موثر است آیا از نظر قابلیت به کارگیری مورد تایید راهنماهای معتبر پزشکی است؟ به نظر می رسد که در حال حاضر پاسخ به این سوال ها منفی است در مجموع به کارگیری نوروفیدبک هنوز بیش از آنکه جنبه بالینی داشته باشد و بهعنوان یک راهکار درمانی دست اول قابلطرح باشد، در مرحله آزمایشگاهی است؛ هرچند ممکن است در آینده جایگاه مهمتری بیابد.
اصولا در رویارویی با تبلیغات پزشکی چه باید کرد و چگونه میتوان از درستی آنها مطمئن شد؟ در حالت کلی، شیوههای تبلیغات مربوط به درمانها به دلایل مختلف اغلب گمراهکننده است. در شیوههای تبلیغی، فواید روش موردنظر بزرگ و محدودیتها و ضررهای آن کوچک شمرده میشود.
البته این وضعیت حتی در کشورهایی که نظارت دقیق و گستردهای بر عملکرد رسانهها در امور تبلیغی وجود دارد و رسانهها ملزم به رعایت اصول حداقلی علمی و اخلاقی تبلیغات هستند نیز دیده میشود. موضوع هنگامی بغرنجتر است که در فقدان نظارت جدی، تبلیغات از این مرز فراتر میرود و متولیان آن به خود اجازه میدهند مطالبی خلاف واقع در متن خود بگنجانند؛ مانند مورد تاییدبودن یک روش از جانب یک سازمان معتبر علمی یا استفاده از واژهها و عبارتهای عوامفریبانهای مانند «معجزه»، «درمان قطعی و بدون هیچ عارضه» و «دارای اثرات همیشگی». با نگاهی به مقالههای علمی میبینیم که کلمات هیجانانگیز و غلوآمیز جایی در آنها ندارد و همواره مطالب با احتیاط کامل گفته میشود و حتما نقصها و محدودیتهای روش موردنظر و جاهایی که آن روش قابلاستفاده نیست یا به بررسی بیشتری نیاز دارد اعلام میشود.
از سوی دیگر، تبلیغات ممکن است به نکتههای درستی در مورد شیوه موردنظر اشاره کند که با آنکه درست است، در حقیقت فریبی برای افراد ناآشنا با جزییات منطقی و علمی است. به طور نمونه میتوان از این موارد نام برد: «خانم الف، هنرپیشه معروف، هم از این روش استفاده کرده و آن را بسیار موثر دانسته»، «سازمان ب، که سازمان بسیار مهمی است، به کارکنان خود این روش را توصیه کرده»، «آقای دکتر پ که رییس بیمارستان معروفی است، تاکید کرده که حتما از این روش استفاده شود»، «در کتابی که توسط خانم ت نوشته شده از این روش بسیار تعریف شده است»، و... هیچیک از این نمونهها دلیلی بر قابلتوصیهبودن یک روش درمانی نوظهور نیست.
پس چگونه در شرایطی که نظارت محکمی بر شیوههای تبلیغی دیده نمیشود، میتوان از درستی آنها مطمئن شد؟ رسیدن به چنین اطمینانی همیشه ساده نیست، اما میتوان در مورد روشهای نوظهوری که فرد در مورد آنها هنوز تردیدهایی دارد، پیشنهادی برای اطمینان بیشتر ارائه کرد. شاید دقیقترین راه، مراجعه به راهنماهای بالینی سازمانهای معتبر علمی مانند دانشگاهها یا انجمنهای معتبر علمی و مشورت با متخصصی که با روش موردنظر آشنایی دارد، باشد. همچنین پیشنهاد باید از جانب پزشک مورد اعتماد فرد داده شده باشد و نه بر اساس تبلیغات یا صرفا سخن هر فردی که از روش مذکور سود اقتصادی میبرد به همین دلیل است که در مقالاتی که در مجلههای علمی معتبر چاپ میشود، نویسنده حتما باید نام موسسهای که برای پژوهش خود از آن پول دریافت کرده و وجود یا عدم وجود نفع مادی خود از موضوع موردنظرش را اعلام کند. اینکه فرد معروف یا غیرمعروفی روشی را روی خودش موثر دیده، دلیلی بر قابلتجویز بودن روش نیست و به هیچعنوان نمیتوان در این مورد به نقلقول افراد از رضایت خودشان تکیه کرد. در واقع تایید موثر بودن و قابلیت به کارگیری یک روش، فرآیندی بسیار پیچیده است که اغلب اگر هم به نتیجه برسد، سالها در این مسیر زمان میبرد. شاید هنوز برخی از افراد ندانند که حتی ادعای یک پزشک متخصص در یک رسانه عمومی در مورد موثربودن یک روش درمانی، الزاما به معنای صحت مطلب نیست! در اینجا منظور، بدیهی بودن اختلافنظر میان متخصصان امر نیست، بلکه موضوع، نتیجهگیری اشتباه علمی از یافتههای موجود یا جهتدادن تبلیغی نادرست به یک موضوع علمی است. در نتیجه هنگام تبلیغ یک ابزار تشخیصی یا درمانی در رسانههای عمومی، لازم است که موضع تبلیغی بودن برنامه یا گزارش به وضوح بیان شود.
بهعنوان روانپزشک گاهی با این پرسش مراجعان روبرو میشویم که مثلا آیا میتوانم فرزندم که دچار بیشفعالی است را به روش نوروفیدبک درمان کنم و دیگر دارویی به او ندهم؟ یا آیا این روش میتواند قدرت یادگیری فرزندم که دچار اختلال یادگیری است را زیاد کند؟ سوالاتی از این دست اغلب به دنبال مشاهده تبلیغ این روش، در ذهن افراد درگیر با موضوع که به دنبال راهحلی برای رفع مشکلات فردی و خانوادگی خود هستند، شکل میگیرد.
ابتدا ببینیم نوروفیدبک چیست؟ نوروفیدبک یا نوروتراپی روشی است که در آن به کمک ابزار نوار مغزی و به وسیله حِسگرهایی که روی پوستسر تعبیه میشود و به آمپلیفایر و رایانه متصل است، امواج مغزی ثبت میشود و طی فرایندی با هدایت رایانه، بازخوردهای تصویری (به شکل بازی ویدئویی) و شنیداری به فرد داده میشود. این بازخوردها در واقع نمایانگر فعالیت مغز فرد است و او میتواند با تغییر فعالیت مغزی خود به بازی ادامه دهد. فرد به کمک این بازخوردها و طی فرایند شرطیشدن، بهتدریج یاد میگیرد چگونه الگوی امواج و فعالیت مغزی خود را تنظیم کند. نوروفیدبک در واقع نوع خاصی از روش بیوفیدبک است که از سالها پیش تاکنون عمدتا برای آرامسازی در افراد مضطرب به کار میرفته است.
تردیدی نیست که نوروفیدبک جایگاه روبهرشدی در پژوهشها یافته و اثربخشی آن در برخی اختلالات مانند اختلال بیشفعالی- نقص توجه (ADHD)، اوتیسم، صرع، اختلال یادگیری، اختلالهای افسردگی و اضطرابی و صدمه مغزی بررسی شده است. با این حال پرسشهای بیجواب زیادی باقی است که نیازمند پژوهش است به طور مثال، برای اجرای نوروفیدبک در درمان هر یک از اختلالها از کدام پروتکل اختصاصی باید استفاده کرد؟ چند جلسه نوروفیدبک باید اجرا شود؟ اثر درمان چه مدتی باقی میماند؟ کدام مکانیسم دقیق مغزی دخیل است؟ و پرسشهای بسیار دیگر. ولی مهمتر از همه این پرسشها در کار بالینی پزشکی، این است که آیا نوروفیدبک در هریک از اختلالهای نامبرده موثر است؟ و اگر موثر است آیا از نظر قابلیت به کارگیری مورد تایید راهنماهای معتبر پزشکی است؟ به نظر می رسد که در حال حاضر پاسخ به این سوال ها منفی است در مجموع به کارگیری نوروفیدبک هنوز بیش از آنکه جنبه بالینی داشته باشد و بهعنوان یک راهکار درمانی دست اول قابلطرح باشد، در مرحله آزمایشگاهی است؛ هرچند ممکن است در آینده جایگاه مهمتری بیابد.
اصولا در رویارویی با تبلیغات پزشکی چه باید کرد و چگونه میتوان از درستی آنها مطمئن شد؟ در حالت کلی، شیوههای تبلیغات مربوط به درمانها به دلایل مختلف اغلب گمراهکننده است. در شیوههای تبلیغی، فواید روش موردنظر بزرگ و محدودیتها و ضررهای آن کوچک شمرده میشود.
البته این وضعیت حتی در کشورهایی که نظارت دقیق و گستردهای بر عملکرد رسانهها در امور تبلیغی وجود دارد و رسانهها ملزم به رعایت اصول حداقلی علمی و اخلاقی تبلیغات هستند نیز دیده میشود. موضوع هنگامی بغرنجتر است که در فقدان نظارت جدی، تبلیغات از این مرز فراتر میرود و متولیان آن به خود اجازه میدهند مطالبی خلاف واقع در متن خود بگنجانند؛ مانند مورد تاییدبودن یک روش از جانب یک سازمان معتبر علمی یا استفاده از واژهها و عبارتهای عوامفریبانهای مانند «معجزه»، «درمان قطعی و بدون هیچ عارضه» و «دارای اثرات همیشگی». با نگاهی به مقالههای علمی میبینیم که کلمات هیجانانگیز و غلوآمیز جایی در آنها ندارد و همواره مطالب با احتیاط کامل گفته میشود و حتما نقصها و محدودیتهای روش موردنظر و جاهایی که آن روش قابلاستفاده نیست یا به بررسی بیشتری نیاز دارد اعلام میشود.
از سوی دیگر، تبلیغات ممکن است به نکتههای درستی در مورد شیوه موردنظر اشاره کند که با آنکه درست است، در حقیقت فریبی برای افراد ناآشنا با جزییات منطقی و علمی است. به طور نمونه میتوان از این موارد نام برد: «خانم الف، هنرپیشه معروف، هم از این روش استفاده کرده و آن را بسیار موثر دانسته»، «سازمان ب، که سازمان بسیار مهمی است، به کارکنان خود این روش را توصیه کرده»، «آقای دکتر پ که رییس بیمارستان معروفی است، تاکید کرده که حتما از این روش استفاده شود»، «در کتابی که توسط خانم ت نوشته شده از این روش بسیار تعریف شده است»، و... هیچیک از این نمونهها دلیلی بر قابلتوصیهبودن یک روش درمانی نوظهور نیست.
پس چگونه در شرایطی که نظارت محکمی بر شیوههای تبلیغی دیده نمیشود، میتوان از درستی آنها مطمئن شد؟ رسیدن به چنین اطمینانی همیشه ساده نیست، اما میتوان در مورد روشهای نوظهوری که فرد در مورد آنها هنوز تردیدهایی دارد، پیشنهادی برای اطمینان بیشتر ارائه کرد. شاید دقیقترین راه، مراجعه به راهنماهای بالینی سازمانهای معتبر علمی مانند دانشگاهها یا انجمنهای معتبر علمی و مشورت با متخصصی که با روش موردنظر آشنایی دارد، باشد. همچنین پیشنهاد باید از جانب پزشک مورد اعتماد فرد داده شده باشد و نه بر اساس تبلیغات یا صرفا سخن هر فردی که از روش مذکور سود اقتصادی میبرد به همین دلیل است که در مقالاتی که در مجلههای علمی معتبر چاپ میشود، نویسنده حتما باید نام موسسهای که برای پژوهش خود از آن پول دریافت کرده و وجود یا عدم وجود نفع مادی خود از موضوع موردنظرش را اعلام کند. اینکه فرد معروف یا غیرمعروفی روشی را روی خودش موثر دیده، دلیلی بر قابلتجویز بودن روش نیست و به هیچعنوان نمیتوان در این مورد به نقلقول افراد از رضایت خودشان تکیه کرد. در واقع تایید موثر بودن و قابلیت به کارگیری یک روش، فرآیندی بسیار پیچیده است که اغلب اگر هم به نتیجه برسد، سالها در این مسیر زمان میبرد. شاید هنوز برخی از افراد ندانند که حتی ادعای یک پزشک متخصص در یک رسانه عمومی در مورد موثربودن یک روش درمانی، الزاما به معنای صحت مطلب نیست! در اینجا منظور، بدیهی بودن اختلافنظر میان متخصصان امر نیست، بلکه موضوع، نتیجهگیری اشتباه علمی از یافتههای موجود یا جهتدادن تبلیغی نادرست به یک موضوع علمی است. در نتیجه هنگام تبلیغ یک ابزار تشخیصی یا درمانی در رسانههای عمومی، لازم است که موضع تبلیغی بودن برنامه یا گزارش به وضوح بیان شود.
محدودیتهای نوروفیدبک
با وجود مطالعات زیادی که صورت گرفته هنوز اثر بخشی نوروفیدبک در بهبود هیچ یک از اختلالات روانپزشکی به اثبات نرسیده است و به عنوان درمان هنوز نمی توان آن را توصیه کرد. با اجرای نوروفیدبک بروز عارضه جانبی خطرناک یا تهدیدکننده مطرح نیست و عوارض دیگری مانند اضطراب، تحریکپذیری و سردرد، عموما کوتاهمدت و گذرا هستند. با این وجود، به کارگیری نوروفیدبک دارای محدودیتها و دشواریهایی است. به جز محدودبودن دلایلی که موثر بودن این روش را نشان می دهند، هزینه زیاد آن و لزوم تبحر و تجربه داشتن در بهکارگیری این ابزار از محدودیتهای آن است. به عبارتی، فقدان دانش و تجربه کافی در اجرا و تفسیر نتایج میتواند به استفاده نادرست از اطلاعات حاصل از نوروفیدبک منجر شود. حتی اجرای درست نوروفیدبک و آشنایی کامل با این دستگاه، الزاما به معنای توانایی تفسیر درست نتایج آن نیست. همچنین هنجارهای مربوط به این دستگاه مربوط به جامعه یا جوامعی است که این ابزار در آن جامعه مورد تحقیق قرار گرفته و ممکن است با جمعیت هدف متفاوت باشد. به عبارتی، تطبیق این هنجارها پیش از به کارگیری آن در جمعیت هدف ضروری است.
نتیجهگیری
در حال حاضر نوروفیدبک، روشی نوین برای پژوهش و نه درمان در حیطه فعالیتهای مغز است. هماکنون پژوهشهای مرتبط با آن به شدت در جریان است و ممکن است در آینده به نتایجی عملی برای ارتقای سلامت روان و کارکرد مغزی انسان بیانجامد. با این وجود نتایج مطالعههای بالینی که بتواند جایگاه درخوری برای نوروفیدبک در راهنماهای بالینی معتبر دست و پا کند، تا کنون متناقض یا غیرمتقاعدکننده بوده است و از جنبههای گوناگون نیاز به ادامه مطالعات و اجرای تحقیقات دقیقتر و گستردهتر به شدت احساس میشود./
پاسخ به این نظر
من بیماری بیش فعالی رو داشتم پنجاه جلسه رفتم اما تمرکزم بیشتر که نشد هیچ احساس میکنم بد تر هم شدم هر جلسه هفتاد تومن بدون هیچ تضمینی دادم اما باید به حرف دیگران گوش میدادم که درمان جدید نوروفید بک فقط یک آزمایشه نه درمان