براساس نتایج دو متاآنالیز که در نشریه پزشکی بریتانیا (BMJ) به چاپ رسیده، پوکی استخوان با عدم مصرف سنگ آهک، پوسته صدف و یا پودر استخوان (هیدروکسیآپاتیت) ایجاد نمیشود، اما حمله قلبی میتواند با مصرف مکملهای کلسیم رخ دهد.
براساس نتایج دو متاآنالیز که در نشریه پزشکی بریتانیا (BMJ) به چاپ رسیده، پوکی استخوان با عدم مصرف سنگ آهک، پوسته صدف و یا پودر استخوان (هیدروکسیآپاتیت) ایجاد نمیشود، اما حمله قلبی میتواند با مصرف مکملهای کلسیم رخ دهد.
نشریه پزشکی بریتانیا نتایج یک متاآنالیز با قدرت بالا را منتشر کرد که در آن به هرگونه تاثیر مکملهای کلسیم بر خطر بیماری قلبی عروقی پرداخته شده است. این گزارش پیشگامانه، که براساس نتایج 5 کارآزمایی بالینی انجام شده در آمریکا، انگلستان و نیوزیلند به نگارش درآمده، دربرگیرنده اطلاعات 8 هزار فرد بوده و نشان میدهد مصرف مکملهای کلسیمی با دوز 500 میلیگرم یا بیشتر، خطر نسبی حمله قلبی را تا 27 درصد افزایش میدهد. هر چند این مطالعه براساس سرفصلهای بینالمللی در آن زمان نگاشته شده، منتقدان به سرعت این واقعیت را مطرح کردند که این مطالعه مصرف مکملهای کلسیم را بدون مصرف همزمان ویتامین D بررسی کرده است.
چند ماه پس از انتشار مقاله فوق، نتایج متاآنالیز دیگری در همان نشریه، نشان داد، حتی مصرف همزمان ویتامین D با مکمل کلسیمی، خطر حمله قلبی را تا 24 درصد بیشتر میکند. علاوه براین، خطر حمله توام قلبی و مغزی را نیز تا 15 درصد بالا میبرد.
این ایده که مکملهای کلسیمی ممکن است برای سلامت قلبیعروقی سمی باشند، موضوع جدیدی نیست و بسیاری از مطالعات انجام شده در حوزه تغذیه، علیه مصرف مکملهای حاوی عنصر کلسیم، هشدارهای لازم را دادهاند. این کلسیم میتواند از آهک، پوسته صدف، هیدروکسیآپاتیت یا پوسته تخممرغ نیز به دست آید.
علیرغم رشد محبوبیت مکملهای کلسیم، کارشناسان بینالمللی مراکز علمی معتبر مانند بنیاد ملی پوکی استخوان، توصیه به عدم مصرف آنها دارند. علاوه براین، آیا شما پس از مصرف تصادفی پوسته تخممرغ احساس ناخوشی نداشتهاید؟ اگر اینطور بوده، میدانید که بدن شما منابع کلسیم با کیفیت پائین را پس میزند. این مساله، یعنی حمایت از کلسیمی که از منابع غذایی به دست میآید، چون کیفیت بالایی دارند.
کلسیم معدنی یا عنصری، زمانی که محدود به کوفاکتورهای طبیعی مانند آمینواسیدها، لیپیدها و گلیکونوترینتها، نباشند، در غذا (دیگر موجودات زنده، مانند گیاهان و حیوانات) یافت شده و دارای سیستم تحویل هوشمند هستند، به این ترتیب، بدن را قادر میسازند تا از آنها با استفاده از یک روش مناسب بیولوژیکی استفاده کنند. در نبود این سیستم تحویل هوشمند، کلسیم ممکن است در جایی ناخواسته بنشیند (کلسیفیکاسیون ناخواسته) یا جایی برود که ما میخواهیم (مانند استخوانها)، اما اگر کلسیم اضافی وجود داشته باشد، استئوبلاستها بهصورت غیرطبیعی تحریک شده و نتیجه آن، چیزی نیست جز افزایش میزان تغییر و تبدیل استخوان در سالهای آخرعمر. همچنین، ممکن است بدن برای اینکه این بار زیادی را از روی دوش خود بردارد، کلسیم اضافی را به درون روده بریزد (که منجر به یبوست میشود) یا وارد کلیهها کند (که منجر به تشکیل سنگ میشود). از آن بدتر، سطح بالای کلسیم میتواند در بدن تجمع پیدا کرده (هیپرکلسمی) که خود منجر به بیثبات شدن پلاک آترواسکلروتیک، از راه تشکیل یک کلاه کلسیم شکننده روی آتروم شده و همین امر، در تشکیل ترومبوز، هیپرتانسیون (به این دلیل است که داروهای بلوک کننده کانال کلسیم فشار خون را کاهش میدهند)، و احتمالا ایجاد آریتمی/فیبریلاسیون یا کرامپهای عضلات قلبی (به عنوان ماشه حمله قلبی) موثر است.
پستانها بهطور منحصر به فردی، بیش از حد به کلسیفیکاسیون حساس هستند، به همین دلیل، از همان میزان اشعهای که برای تعیین تراکم استخوانی استفاده میکنیم، جهت تعیین میکروکلسیفیکاسیونهای پاتولوژیک در پستان نیز بهره میبریم. با توجه به اینکه، کریستالهای هیدروکسیل آپاتیتات یافت شده در بافت بدخیم پستان، در نقش مولکولهای سیگنالدهنده یا میتوژن (شامل پرولیفراسیون سلولی) عمل میکنند، احتمال دارد کلسیفیکاسیونهای خاص پستان یک دلیل، و نه یک اثر، در ایجاد ضایعات تومورال پستان باشند که در آنجا یافت میشوند. همچنین، ممکن است توضیح دهد که چرا زنانی با بیشترین تراکم استخوانی (که اغلب در اثر مصرف طولانیمدت و زیاد مکمل کلسیم حاصل میشود)، 300 درصد بیشتر در معرض بروز سرطان پستان بدخیم قرار دارند.
سنگهای تشکیل شده در مغز نیز به یک پدیده شایع و روزافزون تبدیل شده است. اتوپسیهای گرفته شده نشان میدهند، کلسیم در اندازه سنگریزه در سراسر مغز، شامل غده پینهآل، توزیع و تهنشین میشود. وجود طیف گستردهای از پاتولوژیهای مرتبط با کلسیم و افزایش شیوع کشتهای تثبیت شده با کلسیم، نیاز روزافزون را به بررسی و توضیح بیشتر میطلبد. آیا یک دلیل آن، مربوط به مصرف دوزهای بالای مکملهای کلسیمی نیست؟/
* به نقل از Green Med Info
نشریه پزشکی بریتانیا نتایج یک متاآنالیز با قدرت بالا را منتشر کرد که در آن به هرگونه تاثیر مکملهای کلسیم بر خطر بیماری قلبی عروقی پرداخته شده است. این گزارش پیشگامانه، که براساس نتایج 5 کارآزمایی بالینی انجام شده در آمریکا، انگلستان و نیوزیلند به نگارش درآمده، دربرگیرنده اطلاعات 8 هزار فرد بوده و نشان میدهد مصرف مکملهای کلسیمی با دوز 500 میلیگرم یا بیشتر، خطر نسبی حمله قلبی را تا 27 درصد افزایش میدهد. هر چند این مطالعه براساس سرفصلهای بینالمللی در آن زمان نگاشته شده، منتقدان به سرعت این واقعیت را مطرح کردند که این مطالعه مصرف مکملهای کلسیم را بدون مصرف همزمان ویتامین D بررسی کرده است.
چند ماه پس از انتشار مقاله فوق، نتایج متاآنالیز دیگری در همان نشریه، نشان داد، حتی مصرف همزمان ویتامین D با مکمل کلسیمی، خطر حمله قلبی را تا 24 درصد بیشتر میکند. علاوه براین، خطر حمله توام قلبی و مغزی را نیز تا 15 درصد بالا میبرد.
این ایده که مکملهای کلسیمی ممکن است برای سلامت قلبیعروقی سمی باشند، موضوع جدیدی نیست و بسیاری از مطالعات انجام شده در حوزه تغذیه، علیه مصرف مکملهای حاوی عنصر کلسیم، هشدارهای لازم را دادهاند. این کلسیم میتواند از آهک، پوسته صدف، هیدروکسیآپاتیت یا پوسته تخممرغ نیز به دست آید.
علیرغم رشد محبوبیت مکملهای کلسیم، کارشناسان بینالمللی مراکز علمی معتبر مانند بنیاد ملی پوکی استخوان، توصیه به عدم مصرف آنها دارند. علاوه براین، آیا شما پس از مصرف تصادفی پوسته تخممرغ احساس ناخوشی نداشتهاید؟ اگر اینطور بوده، میدانید که بدن شما منابع کلسیم با کیفیت پائین را پس میزند. این مساله، یعنی حمایت از کلسیمی که از منابع غذایی به دست میآید، چون کیفیت بالایی دارند.
کلسیم معدنی یا عنصری، زمانی که محدود به کوفاکتورهای طبیعی مانند آمینواسیدها، لیپیدها و گلیکونوترینتها، نباشند، در غذا (دیگر موجودات زنده، مانند گیاهان و حیوانات) یافت شده و دارای سیستم تحویل هوشمند هستند، به این ترتیب، بدن را قادر میسازند تا از آنها با استفاده از یک روش مناسب بیولوژیکی استفاده کنند. در نبود این سیستم تحویل هوشمند، کلسیم ممکن است در جایی ناخواسته بنشیند (کلسیفیکاسیون ناخواسته) یا جایی برود که ما میخواهیم (مانند استخوانها)، اما اگر کلسیم اضافی وجود داشته باشد، استئوبلاستها بهصورت غیرطبیعی تحریک شده و نتیجه آن، چیزی نیست جز افزایش میزان تغییر و تبدیل استخوان در سالهای آخرعمر. همچنین، ممکن است بدن برای اینکه این بار زیادی را از روی دوش خود بردارد، کلسیم اضافی را به درون روده بریزد (که منجر به یبوست میشود) یا وارد کلیهها کند (که منجر به تشکیل سنگ میشود). از آن بدتر، سطح بالای کلسیم میتواند در بدن تجمع پیدا کرده (هیپرکلسمی) که خود منجر به بیثبات شدن پلاک آترواسکلروتیک، از راه تشکیل یک کلاه کلسیم شکننده روی آتروم شده و همین امر، در تشکیل ترومبوز، هیپرتانسیون (به این دلیل است که داروهای بلوک کننده کانال کلسیم فشار خون را کاهش میدهند)، و احتمالا ایجاد آریتمی/فیبریلاسیون یا کرامپهای عضلات قلبی (به عنوان ماشه حمله قلبی) موثر است.
پستانها بهطور منحصر به فردی، بیش از حد به کلسیفیکاسیون حساس هستند، به همین دلیل، از همان میزان اشعهای که برای تعیین تراکم استخوانی استفاده میکنیم، جهت تعیین میکروکلسیفیکاسیونهای پاتولوژیک در پستان نیز بهره میبریم. با توجه به اینکه، کریستالهای هیدروکسیل آپاتیتات یافت شده در بافت بدخیم پستان، در نقش مولکولهای سیگنالدهنده یا میتوژن (شامل پرولیفراسیون سلولی) عمل میکنند، احتمال دارد کلسیفیکاسیونهای خاص پستان یک دلیل، و نه یک اثر، در ایجاد ضایعات تومورال پستان باشند که در آنجا یافت میشوند. همچنین، ممکن است توضیح دهد که چرا زنانی با بیشترین تراکم استخوانی (که اغلب در اثر مصرف طولانیمدت و زیاد مکمل کلسیم حاصل میشود)، 300 درصد بیشتر در معرض بروز سرطان پستان بدخیم قرار دارند.
سنگهای تشکیل شده در مغز نیز به یک پدیده شایع و روزافزون تبدیل شده است. اتوپسیهای گرفته شده نشان میدهند، کلسیم در اندازه سنگریزه در سراسر مغز، شامل غده پینهآل، توزیع و تهنشین میشود. وجود طیف گستردهای از پاتولوژیهای مرتبط با کلسیم و افزایش شیوع کشتهای تثبیت شده با کلسیم، نیاز روزافزون را به بررسی و توضیح بیشتر میطلبد. آیا یک دلیل آن، مربوط به مصرف دوزهای بالای مکملهای کلسیمی نیست؟/
* به نقل از Green Med Info