زندگی با درد مزمن به اندازه کافی سختی را به هر کسی تحمیل میکند. اما یکی از رایجترین مشکلاتی که افراد مبتلا به درد مزمن با آن روبرو هستند، افسردگی است که سبب افزایش سختیها میشود.
بعنوان مثال به برخی از تداخلها بین افسردگی و درد مزمن اشاره می کنیم. افسردگی و درد مزمن در برخی از انتقال دهنده های عصبی یکسان (ماده شیمیایی حامل پیامهای عصبی) اشتراک دارند. آنها همچنین برخی از مسیرهای عصبی مشابه را به اشتراک میگذارند. همچنین تاثیر درد مزمن در سراسر زندگی یک فرد نیز به افسردگی کمک میکند. درد واقعی ناشی از کاستیها، توسط درد مزمن پدید میآید. از دست دادن شغل، از دست دادن احترام به عنوان کارایی فردی، کاهش روابط جنسی، همه این موارد سبب افسردگی افراد میشوند.
هنگامی که افسردگی به وجود آمد، درد را طوری بزرگ میکند که انگار این درد از قبل هم وجود داشته است.
در واقع افسردگی به درد مزمن مشکل جدیدی را اضافه می کند و آن کاهش توانایی در مقابله با درد است.
تحقیقاتی جهت مقایسه افراد مبتلا به درد مزمن و افسردگی و آنهایی که فقط از درد مزمن رنج می برند انجام شده است. کسانی که مبتلا به درد مزمن و افسردگی هستند :
از آنجا که درد مزمن و افسردگی در هم تنیده شدهاند، افسردگی و درد مزمن اغلب با هم درمان میشوند. در واقع، برخی از درمانها سبب بهبود هر دو درد مزمن و افسردگی میشوند./
زندگی با درد مزمن به اندازه کافی سختی را به هر کسی تحمیل میکند. اما یکی از رایجترین مشکلاتی که افراد مبتلا به درد مزمن با آن روبرو هستند، افسردگی است که سبب افزایش سختیها میشود. افسردگی میتواند درد را شدیدتر کرده و مقابله کردن با درد را سختتر کند.اما این به آن معنا نیست که درد و افسردگی را نمی توان از هم جدا کرد. درمان موثر می تواند افسردگی را کاهش دهد و می تواند کمک کند که تحمل درد مزمن آسانتر شود.
درد مزمن و افسردگی، دو مورد وحشتناک
اگر شما درد مزمن و افسردگی را با هم دارید، شرکت در بسیاری از جلسات، گردهمایی ها و شاید حتی مهمانی ها را از دست میدهید. این به دلیل آن است که درد مزمن و افسردگی مشکلات متداولی هستند که اغلب با هم تداخل میکنند. افسردگی یکی از شایعترین مسائل روانی است و پیش روی افرادی است که از درد مزمن رنج می برند، و اغلب شرایط و درمان بیمار را سخت و پیچیده میکند. به این آمار توجه کنید :
طبق آمار انجمن درد آمریکا، حدود32 میلیون نفر در ایالات متحده از درد با مدت بیش از یک سال رنج میبرند.
از یک چهارم تا بیش از نیمی از بیمارانی که از درد به پزشک خود شکایت میکنند، افسرده هستند.
به طور متوسط،65 درصد از افراد افسرده هم، از درد شکایت دارند. افرادی که درد استقلال آنها را محدود میکند به احتمال زیاد به افسردگی دچار میشوند.
از آنجا که اکثراً افسردگی در بیماران مبتلا به درد مزمن تشخیص داده نمیشود، اغلب درمان نمیشود. توجه به علائم درد و شکایت مرحله اصلی معالجه بسیاری از پزشکان است. در نتیجه افسردگی، اختلال خواب، از دست دادن اشتها ، فقدان انرژی، و کاهش فعالیت فیزیکی بروز پیدا می کند که این موارد ممکن است سبب تشدید درد شوند. در واقع درد مزمن و افسردگی همراه هم بوده و پزشکان فرض را بر این می گذارند که فردی که به درد مزمن مبتلاست، افسرده هم هست و درمان باید از این نقطه شروع شود.
طبق آمار انجمن درد آمریکا، حدود32 میلیون نفر در ایالات متحده از درد با مدت بیش از یک سال رنج میبرند.
از یک چهارم تا بیش از نیمی از بیمارانی که از درد به پزشک خود شکایت میکنند، افسرده هستند.
به طور متوسط،65 درصد از افراد افسرده هم، از درد شکایت دارند. افرادی که درد استقلال آنها را محدود میکند به احتمال زیاد به افسردگی دچار میشوند.
از آنجا که اکثراً افسردگی در بیماران مبتلا به درد مزمن تشخیص داده نمیشود، اغلب درمان نمیشود. توجه به علائم درد و شکایت مرحله اصلی معالجه بسیاری از پزشکان است. در نتیجه افسردگی، اختلال خواب، از دست دادن اشتها ، فقدان انرژی، و کاهش فعالیت فیزیکی بروز پیدا می کند که این موارد ممکن است سبب تشدید درد شوند. در واقع درد مزمن و افسردگی همراه هم بوده و پزشکان فرض را بر این می گذارند که فردی که به درد مزمن مبتلاست، افسرده هم هست و درمان باید از این نقطه شروع شود.
درد مزمن و افسردگی، یک چرخه معیوب
درد یک پاسخ احساسی را در همه افراد ایجاد میکند. اضطراب، زودرنجی و بیقراری، همه این احساسات زمانی که در حال اذیت شدن هستیم، طبیعی هستند. به طور طبیعی، هنگامیکه درد فروکش میکند، پاسخ بدن به آن حالتی از اضطراب و پریشانی است. اما اگر درد برطرف نشود چه باید کرد؟ با گذشت زمان، استرس فعال و مداوم می تواند مشکلات متعددی مرتبط با افسردگی را ایجاد کند. این مشکلات می توانند شامل :
- اضطراب مزمن
- سردرگمی
- خستگی
- زود رنجی
- اختلال خواب
- افزایش و یا کاهش وزن
بعنوان مثال به برخی از تداخلها بین افسردگی و درد مزمن اشاره می کنیم. افسردگی و درد مزمن در برخی از انتقال دهنده های عصبی یکسان (ماده شیمیایی حامل پیامهای عصبی) اشتراک دارند. آنها همچنین برخی از مسیرهای عصبی مشابه را به اشتراک میگذارند. همچنین تاثیر درد مزمن در سراسر زندگی یک فرد نیز به افسردگی کمک میکند. درد واقعی ناشی از کاستیها، توسط درد مزمن پدید میآید. از دست دادن شغل، از دست دادن احترام به عنوان کارایی فردی، کاهش روابط جنسی، همه این موارد سبب افسردگی افراد میشوند.
هنگامی که افسردگی به وجود آمد، درد را طوری بزرگ میکند که انگار این درد از قبل هم وجود داشته است.
در واقع افسردگی به درد مزمن مشکل جدیدی را اضافه می کند و آن کاهش توانایی در مقابله با درد است.
تحقیقاتی جهت مقایسه افراد مبتلا به درد مزمن و افسردگی و آنهایی که فقط از درد مزمن رنج می برند انجام شده است. کسانی که مبتلا به درد مزمن و افسردگی هستند :
- درد شدیدتری داشتند.
- احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشتند.
- از استراتژی های ناسالم بیشتری برای مقابله استفاده کردهاند.
از آنجا که درد مزمن و افسردگی در هم تنیده شدهاند، افسردگی و درد مزمن اغلب با هم درمان میشوند. در واقع، برخی از درمانها سبب بهبود هر دو درد مزمن و افسردگی میشوند./