محققان میگویند، یک نفر از هر 25 نفر صداهای واهی میشنود و 40درصد از مردم طی زندگی خود در دورههایی این صداها را شنیدهاند.
یکی از شبهای سال اول ورود به دانشگاه شفیلد، راشل که در خانه یکی از دوستانش ساکن بود، نمیتوانست بخوابد. صدای سه مرد در اطاق مجاور که درباره او حرف میزدند مزاحم خوابش شده بود. آنها میگفتند: «دختر احمقی است، زشت هم هست. خدا نکند یک روز به صرافت خودکشی بیافتد.» راشل تعریف میکند بود با حال عصبانی و با قصد دعوا از پلهها پایین آمدم، اما کسی آنجا نبود، جالب بود که آن صداها میگفتند: «او هرگز» نمیتواند ما را پیدا کند.»
صداها از آن هنگام جزئی از زندگیاش شدند و هرازچندگاهی بازمیگشتند. برای آنکه بتواند صداها را تحمل کند، به الکل پناه آورد و از ترس «آن نفر سوم» از دوستانش کناره گرفت و درآخر مجبور شد از خیر تحصیل در دانشگاه بگذرد تا اینکه یک روانپزشک با تشخیص شیزوفرنی، با مجموعهای از داروهای مختلف، شامل اولانزاپین، سولپیرید، ریسپریدون و ونلافاکسین و چند داروی دیگر شروع به درمان بیماری او کرد. با مصرف داروها، صداها رنگ باختند و دور شدند، اما عوارض جانبی آنها زندگی را برایش سخت کردند. 30 کیلوگرم وزن اضافه کرد و دیابت گرفت. چشمهایش دودو میزدند و بیقرار شده بود، حس بیقراری به جایی رسید که موقع راه رفتن اینپا و آنپا میکرد و دست آخر کارش به خودکشی رسید.
اکنون راشل 36 ساله گروهی را راهاندازی کرده، برای حمایت از آنهایی که مانند او صداهای واهی را میشنوند، میگوید: «ترسیده و بیقرار شده بودم، اما هنوز زندهام و میخواهم زنده بمانم. وقتی زندگیام را دست دکترها دادم نزدیک بود به آخر خط برسم.»
صداها از آن هنگام جزئی از زندگیاش شدند و هرازچندگاهی بازمیگشتند. برای آنکه بتواند صداها را تحمل کند، به الکل پناه آورد و از ترس «آن نفر سوم» از دوستانش کناره گرفت و درآخر مجبور شد از خیر تحصیل در دانشگاه بگذرد تا اینکه یک روانپزشک با تشخیص شیزوفرنی، با مجموعهای از داروهای مختلف، شامل اولانزاپین، سولپیرید، ریسپریدون و ونلافاکسین و چند داروی دیگر شروع به درمان بیماری او کرد. با مصرف داروها، صداها رنگ باختند و دور شدند، اما عوارض جانبی آنها زندگی را برایش سخت کردند. 30 کیلوگرم وزن اضافه کرد و دیابت گرفت. چشمهایش دودو میزدند و بیقرار شده بود، حس بیقراری به جایی رسید که موقع راه رفتن اینپا و آنپا میکرد و دست آخر کارش به خودکشی رسید.
اکنون راشل 36 ساله گروهی را راهاندازی کرده، برای حمایت از آنهایی که مانند او صداهای واهی را میشنوند، میگوید: «ترسیده و بیقرار شده بودم، اما هنوز زندهام و میخواهم زنده بمانم. وقتی زندگیام را دست دکترها دادم نزدیک بود به آخر خط برسم.»
جنبش صدانیوشها
در اکتبر سال گذشته میلادی، 200 نفر صدانیوش از سراسر جهان برای برگزار کردن کنگره جهانی صدانیوشها در شهر تسالونیکی یونان گردهم آمدند. سازماندهندگان این کنگره که امسال برای ششمین سال متوالی برگزار میشد، شبکه جهانی صدانیوشها (اچویان) و حامیان آنها بودند. «جنبش صدانیوشها» به عنوان بخشی از اهداف خود بنا دارد، عقاید سنتی را که میگویند شنیدن صداهای واهی الزما نشانه بیماریهای روانی هستند، رد کند. آنها با نگاهی نو عقیده دارند، این صداها، تجربهای پرمعنی، هرچند غیرعادی هستند. بهنظر آنها مشکل اصلی نه در خود صداها بلکه در ارتباط فرد با صداهای واهی که میشنود، نهفته است. با انکار نکردن صداها و ایجاد گفتگوی فردی با آنها، فرد میتواند مهار زندگی خود را بهدستگیرد و حتی به پیامهایی که میشنود، ارج بگذارد. آنها قصد دارند با صداهایی که میشنوند، بدون اتکا به دارو که مردم را نسبت به احساساتشان کرخ میکند، کنار بیایند.
این حرکت ابتدا با حمایت گروههای کوچک در جاهای مختلف جهان شروع شد. اولین گروه در سال 1987 در هلند شکل گرفت. بعد از آن گروههای صدانیوش در 30 کشور جهان از بوسنی و کانادا و ژاپن گرفته تا تانزانیا و ایالات متحده شبکه جهانی را تشکیل داده و تجارب خود را با هم در میان گذاشتند و درباره راههای مهار بهتر مشکلشان با کمک هم چارهجویی کردند. از جمله این راهها گذاشتن قرارهایی برای صحبت کردن با صدای ثالث بود تا با این روش صدانیوش بتواند بقیه روز را بدون حواسپرتی به کارش برسد. از همه مهمتر، این گروهها حسی را به شرکتکنندگان القا میکنند که آنها مردمی هستند متفاوت و نه بیمار.
این حرکت ابتدا با حمایت گروههای کوچک در جاهای مختلف جهان شروع شد. اولین گروه در سال 1987 در هلند شکل گرفت. بعد از آن گروههای صدانیوش در 30 کشور جهان از بوسنی و کانادا و ژاپن گرفته تا تانزانیا و ایالات متحده شبکه جهانی را تشکیل داده و تجارب خود را با هم در میان گذاشتند و درباره راههای مهار بهتر مشکلشان با کمک هم چارهجویی کردند. از جمله این راهها گذاشتن قرارهایی برای صحبت کردن با صدای ثالث بود تا با این روش صدانیوش بتواند بقیه روز را بدون حواسپرتی به کارش برسد. از همه مهمتر، این گروهها حسی را به شرکتکنندگان القا میکنند که آنها مردمی هستند متفاوت و نه بیمار.
اولین قدم
محققان میگویند، یک نفر از هر 25 نفر صداهای واهی میشنود و 40درصد از مردم طی زندگی خود در دورههایی این صداها را شنیدهاند. اوژنی گئورگاسا، استاد دانشگاه و ترتیبدهنده کنفرانس، میگوید: «اگر مردم باور کنند که صداها قادر مطلق در زندگیشان هستند و میتوانند آنها را کنترل کنند و به آنها آسیب برسانند، آنوقت مشکل بتوانند با مسئله خود کنار بیایند و تبدیل به یک بیمار روانی نشوند. برای برداشتن اولین قدم به سوی زندگی کردن با صداهای واهی، افراد باید بتوانند این صداها را توضیح دهند.»
فرض اولیه جنبش صدانیوشها آن است که صداها غالبا پس از احساس شدید استرس یا ضایعهای عمیق در زندگی بروز میکنند. محققان میگویند، بیش از 70درصد صدانیوشها فکر میکنند قبلا ضایعهای را به شکل آزاری شدید تجربه کردهاند. ویژگی صداها متفاوت است: مثلا ممکن است شخص به شخص باشد، اما گاهی صداها به شکل تقلیدی از صدا یا زبان فردی است که قبلا صدانیوش را آزار داده است. در شکلی دیگر، صدا ممکن است شخصیت خود فرد باشد، در زمانی که مورد آزار قرار گرفته یا اینکه شبیه صدای هیچکس که فرد قبلا میشناخته نباشد. صداها ممکن است شیطانی باشند یا ستیزنده یا عصبانی یا دوستانه یا شکلی متغیر بین همه این اشکال.
بهعنوان مثال، راشل اکنون صدای 13 نفر را در سر خود میشنود که هرکدام ویژگی شخصیتی خاص خود را دارند. راشل که روزگاری از شنیدن صداها سخت در عذاب بود، حالا به بقیه کمک میکند تا با مشکل خود کنار بیایند. او در سال 2010 گروه صدانیوشها را در زندانهای انگلستان تاسیس کرد، جایی که بنا بر آمار وزارت دادگستری 25درصد از زنان و 15درصد از مردان به عوارض روانی دچار هستند.
روانشناسی سنتی بیماران را از ایجاد ارتباط با صداها منع میکند و ترجیح میدهد صداها را با کمک دارو خاموش سازد، اما «جنبش صدانیوشها» عقیده دارد، گوش دادن به صداها از راههای حیاتی برای خاموش کردن آنها است. النور لانگدن که خود صدانیوش و روانشناس دانشگاه لیورپول است، وضعیت را چنین توضیح میدهد: «مثل آن است که مردمی ترسیده و عصبانی دور شما را گرفتهباشند، بعد شما به جای آنکه بنشینید و با آنها صحبت کنید، بهزور به آنها را اتاق دیگر بفرستید و در را قفل کنید تا ساکت شوند. معلوم است که آنها شروع به کوبیدن به در و فریاد زدن میکنند. پشت در اوضاع خیلی بدتر میشود چون شما نمیتوانید بفهمید آنها چه فکر میکنند.»
فرض اولیه جنبش صدانیوشها آن است که صداها غالبا پس از احساس شدید استرس یا ضایعهای عمیق در زندگی بروز میکنند. محققان میگویند، بیش از 70درصد صدانیوشها فکر میکنند قبلا ضایعهای را به شکل آزاری شدید تجربه کردهاند. ویژگی صداها متفاوت است: مثلا ممکن است شخص به شخص باشد، اما گاهی صداها به شکل تقلیدی از صدا یا زبان فردی است که قبلا صدانیوش را آزار داده است. در شکلی دیگر، صدا ممکن است شخصیت خود فرد باشد، در زمانی که مورد آزار قرار گرفته یا اینکه شبیه صدای هیچکس که فرد قبلا میشناخته نباشد. صداها ممکن است شیطانی باشند یا ستیزنده یا عصبانی یا دوستانه یا شکلی متغیر بین همه این اشکال.
بهعنوان مثال، راشل اکنون صدای 13 نفر را در سر خود میشنود که هرکدام ویژگی شخصیتی خاص خود را دارند. راشل که روزگاری از شنیدن صداها سخت در عذاب بود، حالا به بقیه کمک میکند تا با مشکل خود کنار بیایند. او در سال 2010 گروه صدانیوشها را در زندانهای انگلستان تاسیس کرد، جایی که بنا بر آمار وزارت دادگستری 25درصد از زنان و 15درصد از مردان به عوارض روانی دچار هستند.
روانشناسی سنتی بیماران را از ایجاد ارتباط با صداها منع میکند و ترجیح میدهد صداها را با کمک دارو خاموش سازد، اما «جنبش صدانیوشها» عقیده دارد، گوش دادن به صداها از راههای حیاتی برای خاموش کردن آنها است. النور لانگدن که خود صدانیوش و روانشناس دانشگاه لیورپول است، وضعیت را چنین توضیح میدهد: «مثل آن است که مردمی ترسیده و عصبانی دور شما را گرفتهباشند، بعد شما به جای آنکه بنشینید و با آنها صحبت کنید، بهزور به آنها را اتاق دیگر بفرستید و در را قفل کنید تا ساکت شوند. معلوم است که آنها شروع به کوبیدن به در و فریاد زدن میکنند. پشت در اوضاع خیلی بدتر میشود چون شما نمیتوانید بفهمید آنها چه فکر میکنند.»
تجربه مشترک بشری
صدانیوشها آموزش میبینند که شنیدن صداها یک تجربه مشترک بشری است و باید بتوان درباره آنها بهروشنی صحبت کرد. آنها از همه شرکتکنندگان دعوت میکنند تا با شرکت در کنگره جهانی صدانیوشها تجربیات خود را با دیگران درمیان بگذارند و در راههای حل مشکل تشریک مساعی کنند. آنها که در کنگره جهانی دور هم جمع شدهاند و عقیده دارند شنیدن این صداها علامت شیزوفرنی نیستند بلکه پاسخی محسوب میشوند به تجربههای تلخ زندگی. این البته عقیدهای است که با باورهای سنتی روانپزشکان فاصله زیادی دارد. راسل مارگولیس، مدیر برنامه شیزوفرنی و استاد نورولوژی دانشگاه جانز هاپکینز، قبول دارد که صداها ممکن است برخاسته از ضایعهای در زندگی فرد باشند، اما فورا اضافه میکند شنیدن صداها ممکن است به دلایل مهمتر مانند اختلال دوشخصیتی یا شیزوفرنی باشند که نیازمند درمانهای خاص هستند. او میگوید: «یکی از نگرانیها درباره شکل گرفتن «جنبش صدانیوشها» آن است که این مردم آنقدر در مشکل خود غرق شوند که دیگر نتوانند از آن بیرون بیایند. مطمئن هستم که دیدگاه آنها برای برخی افراد مفید است، اما من مثالهایی را سراغ دارم که با درپیش گرفتن این روش زندگیشان نابود شده است.»
بههرحال، بهنظر میرسد «جنبش صدانیوشها» در برابر روشهای دیرینه روانپزشکی قد علم کرده است./
بههرحال، بهنظر میرسد «جنبش صدانیوشها» در برابر روشهای دیرینه روانپزشکی قد علم کرده است./