غذاها سوخت لازم را به بدن میرسانند، اما تنها به این دلیل نیست که شما غذا میخورید. برای بسیاری از افراد احساسات نقش مهمی در خوردنشان ایفا میکند. به عنوان مثال شما ممکن است، شاد باشید (کیک تولد بخورید)، ناراحت باشید (تا بستنی میبینید مهلت نمیدهید)، استرس داشته باشید (ساعت 3 بعدازظهر کار را برای شکلات خوردن قطع کنید) و...
یکی از دلایل شایع پرخوری به دلایل احساسی است که افراد را وقتی گرسنه نیستند، به سمت خوردن سوق میدهد. البته زیادهروی در خوردن به خاطر موقعیت به وجود آمده مشکل جدی نیست، اما اگر همیشه اتفاق افتد، این احتمال وجود دارد که مبتلا به اختلال زیادهروی در خوردن شدهاید.
سرنخهایی وجود دارد که میل به خوردن در شما کاملا احساسی است:
1- گرسنه واقعی با چیزهایی مانند جر و بحث با همسر یا داشتن یک روز کاری سخت تحت تاثیر قرار نمیگیرد.
2- گرسنگی واقعی بهتدریج ایجاد میشود و شما نباید یکباره از حالت «خوب» به حالت «مردن از گرسنگی» بیافتید.
3- تنها تمایل به خوردن یک چیز خاص دارید. ممکن است غذایی را ترجیح دهید (برای مثال هوس خوردن همبرگر کردهاید)، اما میدانید که گزینههای دیگر بهتر هستند. اگر تنها با چیپس یا بستنی راضی میشوید، احتمالا به خوردن احساسی دچار هستید.
هنوز اطمینان ندارید که تمایل شما برای آرام کردن احساساتتان با غذا از مرز خطرناک عبور کرده است یا نه؟
اینها تصورات غلطی درباره خوردن احساسی (emotional eating ) و اختلال زیادهروی در خوردن (binge eating disorder )وجود دارد.
باور نادرست اول: خوردن به خاطر پریشانی و اضطراب به معنای این است شما اختلال زیادهروی در خوردن دارید. این موضوع درست است که افرادی که پرخوری میکنند، اغلب در مقابل احساساتی مانند ناراحتی، درد یا غم برای تسکین دادن خودشان از خوردن استفاده میکنند، اما همه افرادی که به این علت خوردن غذا روی میآورند، دچار اختلال زیادهروی در خوردن نیستند. اگر شما دچار افراط در خوردن هستید، یعنی خیلی بیشتر از دیگرانی که در موقعیت مشابه میخورند، غذا میخورید. افرادی با این اختلال، احساس میکنند که در طول زیادهروی کنترلی بر خوردنشان ندارند. آنها معمولا احساس آشفتگی، گاه و شرمساری درباره غذاخوردنشان دارند. اگر شما هم اینطور هستید، برای تشخیص و درمان حتما باید به متخصص بهداشت روانی مراجعه کنید.
باور نادرست سوم: دلیل پرخوری افراد دچار اختلال زیادهروی در خوردن این است که روی غذا تمرکز بیش از حد دارند. درواقع عکس این قضیه صادق است، افرادی که به افراط در خوردن تمایل دارند، به اندازه کافی روی چیزی که میخورند تمرکز نمیکنند. آنها توجهی ندارند که چه میخورند و تا زمانی که خوردنشان تمام نشده است، نمیفهمند چقدر خوردهاند. اغلب اوقات بهطور خودکار و بدون توجه چندان غذا میخورند. تازه در آخر کار است که مکث میکنند و میگویند: خدای من چه کار دارم میکنم؟»
اگر نگران، عادات خوردنتان هستید؛ یک دفتر روزانه به همراه داشته باشید و احساستان را قبل، در طول و بعد از خوردن بنویسید. همچنین یادداشت کنید که از چه چیزی و چه مقدار میخورید. این موضوع باعث میشود که متوجه خوردنتان باشید. نکته دیگر این است زمانی که غذا میخورید، تلویزیون نگاه نکنید و کتاب نخوانید به جای آن غذایتان را آماده کرده پشت میز بنشینید و از طعمها واقعا لذت ببرید.
باور نادرست چهارم: باید تا وقتی شکمتان قار و قور نکرده صبر کنید و بعد غذا بخورید. قارو قور شکم نشانهای فیزیکی از گرسنگی است، اما بدن اغلب افراد تا ساعتهای بعد از خوردن آخرین وعده غذایی این نشان از گرسنگی را بروز نمیدهد. غرش شکم میتواند به معنای این باشد که مدت زیادی از غذا خوردنتان گذشته است و قرار گرفتن در چنین وضعیتی شما را بیشتر مستعد افراط در خوردن میکند. از سوی دیگر این گرسنگی زیاد، باعث میشود با احتمال بیشتری غذاهای ناسالم و آنهایی که مقدار زیادی قند، چربی و نمک دارند، را انتخاب کنید.
اگر مستعد به افراط در خوردن هستید، بهتر است که غذاهای سالم در وعدههای غذایی منظم بخورید. فاصله 3 تا 4 ساعته بین وعدهها میتواند ایده خوبی باشد. دنبال کردن یک برنامه منظم، نیاز به برخی از تصمیمگیریهای استرسزا (آیا واقعا گرسنه هستم؟) را از برطرف میکند./